گفتگو
۱۳۹۹-۱۱-۱۱ ۱۸:۵۲:۳۳
کد خبر : ۱۱۰۷

سردار علی محمد نائینی
نقش شهید شوشتری در عملیات مرصاد

عملیات مرصاد آخرین عملیات رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس بر علیه منافقینی است که به صورت سازمان یافته با حمایت ارتش عراق انجام شد. این عملیات در روز 5 مردادماه سال 67 با موفقیت کامل انجام شد، و مهمترین دستاورد آن نابودی بخش عمده ای از منافقین بود. عملیات منافقین مهمترین بحران پایان جنگ بود که با لطف خداوند شکست تاریخی عجیبی بر آنها تحمیل شد. اما آنچه در بازخوانی این قبیل رویدادهای مهم تاریخی اهمیت دارد، روایت شاهدان عینی و افراد حاضر در میدان است. به همین دلیل هم به سراغ سردار دکتر علی محمد نائینی مشاور فرمانده کل سپاه و رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس رفتیم تا از او که در عملیات مرصاد رئیس ستاد سپاه چهارم بود، روایتی دقیق تر و میدانی تر را جویا شویم.

سردار با توجه به ایام 5 مرداد و عملیات مرصاد، لطفاً درباره این عملیات و تفاوت های آن با سایر نبردهای دفاع مقدس بفرمائید.
یکی از حوادث مهم در دوره مسئولیت بنده در ستاد سپاه چهارم، عملیات مرصاد است. این عملیات توسط منافقین و در پایان جنگ و با پشتیبانی ارتش عراق از منطقه قصرشیرین به سمت سرپل ذهاب و سپس کرند غرب، اسلام آباد و کرمانشاه انجام شد و نیروهای نظامی منافقین در 38 کیلومتری کرمانشاه و در ارتفاعات چهار زبر متوقف شدند. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که منافقین توانستند بیش از 100 کیلومتری عمق خاک ایران نفوذ کنند.
در رابطه با عملیات منافقین در پایان جنگ و عملیات مرصاد، باید گفت که این عملیات تفاوت زیادی با دیگر عملیات ها داشت، یکی از این تفاوت ها در هدف بود. هدف در این عملیات با یک برآرود غلط، رسیدن به تهران و براندازی نظام بود. عملیات های دیگر منافقین در دوران جنگ در مناطقی مانند فکه و مهران، همگی اهداف محدودی داشتند. عملیات هایی که انجام می گرفت در جهت اهداف نظامی‎خاص و یا مکمل عملیات های ارتش عراق بود، اما دشمن، این عملیات منافقین در پایان جنگ را با هدف براندازی نظام طراحی کرده بود. مسئله مهم و تفاوت دیگر، این بود که اگر آن ها به کرمانشاه می رسیدند، به نوعی سه استان ما اشغال و به خطر می افتد، یعنی که با تصرف کرمانشاه، استان ایلام و کردستان هم به خطر می افتد.

تفاوت دیگر این بود که در این عملیات دشمن توانست جنگ را به دروازه‎ کرمانشاه بکشاند. در دیگر عملیات ها به طور مثال در منطقه‎ غرب، جنگ به سرپل ذهاب و گیلانغرب کشیده شد. در منطقه‎ کردستان جنگ به ابتدای مریوان کشیده شد. به جز منطقه‎ خوزستان که دشمن تا نزدیکی دروازه های اهواز پیش‎رفت یعنی نزدیک به 70 یا 80 کیلومتر میزان پیشروی و نفوذ داشت، در بقیه ‎موارد عمق پیشروی دشمن خیلی کمتر بود و به شهرهای مهم نمی رسید و محدود به اکثراً شهرهای مرزی بود، اما این علمیات تا نزدیک کرمانشاه و دو استان ایلام و کردستان هم کشیده شد، یعنی حدود 150 کیلومتر در عمق کشور نفوذ کردند؛ و تفاوت دیگر؛ در این عملیات این بود که با آمریکا، صدام و منافقین داخلی در یک جبهه‎ مشترک بودند. در عملیات های گذشته هم منافقین در خدمت صدام و آمریکا بودند و به آن ها اطلاع‎رسانی می کردند، ولی در این عملیات، با پشتیبانی آن ها مأموریت براندازی جمهوری اسلامی را بر عهده گرفتند. در این عملیات در حین خط‎شکنی دشمن بعثی، منافقین حرکت خودشان را در عمق کشور آغاز کردند. در واقع ارتش عراق با آتش تهیه گسترده توپخانه ها و بمباران هوایی خطوط دفاعی و عقبه های جبهه های ما راه را برای منافقین هموار ساخت.

سردار آیا آمریکایی ها علاوه بر صدام از منافقین هم حمایت می کردند؟
در آن روزها آمریکایی ها هم در خلیج فارس فعالیت هایی داشتند که حاکی از همکاری منافقین با آمریکایی ها بود. با نقشه های به دست آمده از چندتن از منافقین که در حین حمله به خط ما به درک واصل شدند، مشخص شد که منافقین، تهران را هدف اصلی قرار داده‎اند و نقشه ها و تقسیم بندی های تهران را در قالب لشکرهای پوشالی 20 یا 30 نفره به عنوان هسته اصلی لشکر تنظیم کرده‎اند. با فرض بر اینکه در کرمانشاه، همدان و بقیه نقاط کشور لشکرهای خودشان را سازماندهی می کنند و مردم هم از آن ها استقبال خواهند کرد، اقدام به انجام عملیات کردند.


منافقین در این عملیات نیروهای خود را برای رسیدن به تهران و طی کردن مسافت 800 کیلومتری سازماندهی کرده بودند و برای تحقق این کار هم چندین قرارگاه پیش بینی کردند. برای هر شهر و مرکز استان در طول مسیر تا تهران فرمانده تعیین کرده بودند. پس برای آغاز عملیات چهار الی پنج هزار نفر را با تجهیزات خودروی و نظامی بسیار پیشرفته به راه انداختند. این کار آن ها همراه با یک موج عملیات روانی و رسانه ای بود. عملیات منافقین مهم ترین بحران در پایان جنگ ایران با عراق بود که با لطف خداوند از آن عبور شد و شکست عجیبی بر آن ها تحمیل شد. عملیاتی که قرار بود اولین درگیری های آن براساس جلسه توجیهی ابریشمچی در اطراف قزوین - تهران انجام شود، با مقاومت مردمی و نیروهای پاسدار مستقر در عقبه یگان های سپاه پاسداران در منطقه چهارزبر کرمانشاه در همان روز اول تهاجم متوقف شد.
باید این نکته را خاطرنشان کنم که تمامی ‎فعالیت منافقین با تکیه بر وعده استکبار بود که اگر بتوانند در عمق کشور نفوذ کنند با حضوری که آمریکایی ها در خلیج فارس داشتند و آمادگی ارتش بعثی بتوانند زمینه لازم را در جهت براندازی نظام مهیا کنند.

سردار با توجه به حضور شما در این عملیات، لطفاً کمی بیشتر درباره حوادث میدانی آن توضیح بفرمائید.
من همزمان با عملیات مرصاد رئیس ستاد سپاه چهارم بودم. فرمانده این سپاه محمد شعبانی و اسدالله ناصح قائم مقام آن بود. ساعت 12 روزسوم مرداد 1367 بود با هدف بازدید از جبهه سرپل ذهاب به خط مقدم رفتم. در حین بازدید در دیدگاه ارتفاعات کله داود که مشرف بر دشت ذهاب بود، قرار گرفتیم. همراه بنده آقای اکبر حسینی " بهروز عباسی" فرمانده سابق کرند حضور داشتند. آرایش تانک های عراق به سمت ایران پشت ارتفاعات و در دشت ذهاب کاملاً آرایش آفندی بود و به همین دلیل هم ما تصوری غیر از حمله احتمالی عراق نداشتیم و این تهاجم هم در چند روز قبل در جبهه گیلانغرب و ایلام توسط ارتش عراق انجام شده بود.
از طرفی، چون قصرشیرین و سرپل ذهاب چند روز قبل از تهاجم منافقین توسط ارتش عراق مجدد تصرف شده بود و هدف مهم و نزدیکی وجود نداشت برای ما سوال بود، این آرایش آفندی برای چه هدفی است. نمی دانستیم این آرایش فریب است و در عمق منافقین آماده حرکت شده اند. همچنان که اشاره شد، همزمان با تهاجم عراق در منطقه جنوب بعد از پذیرش قطعنامه، ارتش عراق در غرب هم تهاجم خود را در آن روزها آغاز کرده بود و اکثر یگانهای عملیاتی در جنوب و در محورهای تهاجم ارتش عراق مأموریت مقابله با تهاجم مجدد ارتش عراق را در پایان جنگ داشتند.
در غرب همزمان با تهاجم در جبهه های جنوب، ارتش بعث منطقه گیلانغرب را دور زد و جاده مواصلاتی با ایوانغرب را مسدود کرد. دشمن در منطقه ایلام پیشروی گسترده داشت. همزمان قصرشیرین و سرپل ذهاب را مجدد اشغال کرد. مسئولیت خط پدافندی غرب کشور به عهده ی ارتش بود. ارتش عراق قبل از حرکت منافقین خطوط پدافندی را درهم شکست و منافقین مسئولیت شکستن خط پدافندی را نداشتند. ارتش عراق از ارتفاعات آق داغ عبور می کند و با عبور از سه تنگه پیشگان، باویسی و حمام، دشت ذهاب را می بندد.
هنگام اذان ظهر بود که ما بعد از بازدید از خط به پادگان آموزشی کربلا محل تلمبه خانه نفتی پاطاق رسیدیم. نماز و ناهار در پادگان بودیم. حوالی ساعت 14 بود که آتش شدید توپخانه عراق روی مسیر جاده سرپل تا پاطاق آغاز شد. همزمان هوایپماهای عراقی تمام مقر یگان ها، دژبانی مسیر پاطاق سرپل ذهاب و محل قبضه های پدافند هوایی و مسیر جاده سرپل ذهاب تا کرند غرب را زیر آتش گرفت و روستای دیره و زرده سمت راست جاده بالا طاق را بمباران شیمیایی کردند. هدف این بود که همه ی مقاومت های احتمالی در مسیر حرکت منافقین نابود و کاملاً مسیر بر روی جاده به سمت کرمانشاه برای منافقین هموار شود.

با توجه به بازدیدی که از منطقه داشتید، آیا احتمال می دادید که عراق قصد حمله مجدد به ایران را داشته باشد؟
ما در ابتدا درک درستی از اقدام عراق نداشتیم، در واقع عملیات آفندی ارتش عراق قبل از عملیات منافقین و آرایش تانک های عراقی در دشت ذهاب برای فریب طراحی شده بود. آتش گسترده و بسیار پرحجم توپخانه ها و بمباران های گسترده هوایی ارتش عراق که حدود سه ساعت طول کشید، در واقع آتش تهیه ای بود که قبل از شروع تَک منافقین مسیر را برای آن ها هموار می کرد تا حرکت خودشان را در عمق کشور آغاز کنند. ما از پاطاق به سمت کرمانشاه حرکت کردیم وارد اتاق فرماندهی سپاه چهارم شدیم. حدود ساعت پنج بعد از ظهر بود که ابتدا آقای همتی فرمانده سپاه کرند غرب و سپس مرحوم حسن ملک شاهی مسئول عملیات سپاه چهارم که در اسلام آباد غرب مستقر بود با بنده تماس گرفتند و گفتند که عراقی ها از سرپل ذهاب به سمت کرند غرب در حال پیشروی هستند.
روز قبل از بازدید ما، آقای محمد شعبانی فرمانده سپاه چهارم و حاج هاشم مسئول اطلاعات سپاه چهارم برای جلوگیری از پیشروی ارتش عراق به منطقه شیخ صله جوانرود رفته بودند و متأسفانه

سردار محمد شعبانی فرمانده سپاه چهارم



ارتباط مخابراتی ما هم با آن ها قطع شده بود. از سویی دیگر هم اسدالله ناصح جانشین فرمانده سپاه چهارم هم در جریان پیشروی عراق در محور گیلانغرب و بسته شدن جاده خروجی شهر در محاصره مانده بودند که بعد از سه روز پیاده روی و از طریق ارتفاعات منطقه همزمان با تک منافقین به مقر سپاه بر می گردند. ارتباط مخابراتی با فرمانده و جانشین سپاه چهارم قطع شده بود.

آقای شعبانی غروب آن روز به کرمانشاه می رسد و به محل استقرار قرارگاه نجف در بیمارستان امام حسین (ع) طاق بستان می رود و آقای ناصح هم نزدیک غروب در محل فرماندهی سپاه چهارم مستقر شد. آقای نکویی استاندار کرمانشاه با بنده تماس گرفت تا گزارشی از منطقه بگیرد. به او گفتم؛ وضعیت خوبی نداریم، دشمن در حال پیشروی است. ایشان بلافاصله به سپاه آمد و در اتاق فرماندهی سپاه مستقر شد. در تماس بعدی از کرند غرب آقای اکبر حسینی که برای کمک همتی در کرند غرب مستقر بود، خبر سقوط کرند را داد.

سردار چه شد که متوجه شدید منافقین به ایران حمله کردند نه نیروهای ارتش بعث عراق؟
بعد از سقوط کرند غرب آقای اکبر حسینی از ارتفاع بالای بر روی دکل کرند غرب، یک تانک چرخ دار در حال حرکت در جاده کرند- اسلام آباد را با پرچم ایران و آرم شیر و خورشید مشاهده می کند و به ما خبر می دهد که این ها منافقین هستند. همزمان آقای احمدی جانشین سپاه اسلام آباد در تماس تلفنی خبر داد که این ها منافقین هستند. او در ساختمان مرتفع سیلوی مقابل پادگان الله اکبر اسلام آباد حرکت منافقین را با خودرو و پرچم و بوق و بلندگو را مشاهده کرده بود و مطمئن شد که این ها منافقین هستند.
آقای جان محمد مسئول پشتیبانی غرب هم با ما تماس داشتند و گفتند این ها وارد پادگان الله اکبر شده اند و دختر و پسر با هم فارسی صحبت می کنند و می گویند"انبارهای مهمات را منهدم نکنید به آن ها نیاز داریم" بنابراین تا قبل از سقوط کرند غرب همه اتفاق نظر داشتند که ارتش عراق در حال پیشروی است. در واقع هنگامی که منافقین از کرند غرب عبور کردند گزارش ها تغییر کرد. منافقین به راحتی و بدون هیچ مانعی و متکی به جاده و با سرعت به نزدیک اسلام آباد غرب رسیدند.

نخستین درگیری رزمندگان اسلام با منافقین در کدام موقعیت رخ داد؟
اولین درگیری های محدود رزمندگان اسلام با منافقین در اطراف اسلام آباد و پادگان الله اکبر اتفاق افتاد. در این درگیری تعدادی از پاسداران تیپ های مقداد و مسلم بن عقیل تحت امر ناحیه اسلام آباد وارد عمل شدند و با آن ها مقابله کردند. البته باید به این نکته هم اشاره کنیم که آن زمان اکثر یگان های سپاه چهارم در محورهای دیگر مأموریت جلوگیری از پیشروی ارتش عراق را داشتند. و در منطقه ی اسلام آباد غرب فرمانده و بسیاری از پاسداران سپاه در سایر محورهای عملیاتی درگیر بودند. این مورد هم باعث شد مقابله جدی در برابر حرکت ابتدایی منافقین در اطراف اسلام آباد شکل نگیرد.
همزمان عملیات روانی و رسانه ای پر حجمی از طریق رسانه های خارجی و رادیو فارسی زبان عراق به راه افتاده بود. مردم را دعوت به همکاری با منافقین می کردند و با مارش نظامی و سرودهای

حماسی گزارش پیشروی ها و سقوط تک تک شهرها و سقوط آنی کرمانشاه توسط منافقین داده می شد. فضا بسیار ملتهب شده بود. خبرها و گزارش های متناقض زیاد داده می شد. ارتباط برخی از سپاه های استان کرمانشاه قطع شده بود. اکثر بچه ها در ورودی شهراسلام آباد و اطراف پادگان الله اکبر درگیری رزمی پراکنده و غیر سازمان یافته با منافقین داشتند. مسئولین مختلف کشوری و لشکری با تماس های تلفنی با فرماندهی سپاه کرمانشاه و قرارگاه سپاه در غرب وضعیت را سوال می کردند. خبر پیشروی دشمن تا نزدیکی کرمانشاه و حتی سقوط شهر در کشورپخش شده بود. همه نگران بودند و تماس می گرفتند در شرایطی که همه تلاش و ذهن ما درگیر بستن جاده های ورودی به کرمانشاه بود. تماس های تلفنی زیادی را هم باید جواب می دادیم. آن شب تا صبح و بصورت میدانی بنده و آقای ناصح و تعدادی از فرماندهان و معاونت های سپاه چهارم و قرارگاه نجف فعال بودیم. هدف اصلی ما هم متوقف کردن منافقین قبل از کرمانشاه بود تا یگان های رزمی از مناطق دیگر برسند.

شرایط مردم در زمان تهاجم منافقین به شهرهای غرب کشور چگونه بود؟
وحشت و ترس منطقه را فراگرفته بود. مردم کرند غرب غافلگیر شدند، اما مردم اسلام آباد غرب و عشایر آن منطقه با تراکتورها و خودروهای خود از شهر و روستاها به سوی این مناطق راه افتادند و جاده را مسدود کردند. همین اقدام باعث شد تا جاده اسلام آباد به سمت کرمانشاه قفل شود. منافقینی که در محاسبات خودشان تا تهران، حداقل سرعت حرکت را 90 کیلومتر پیش بینی کرده بودند روی جاده با سرعت کمتر از 10 کیلومتر متوقف شدند.
حرکت مردم به صورت پیاده، با خودرو و تراکتور بر روی جاده اسلام آباد به سمت کرمانشاه و مسدود شدن جاده، خود از جمله امدادهای الهی بود. زیرا در آن ساعت هیچ مانع جدی بر سر راه منافقین برای رسیدن به کرمانشاه وجود نداشت. منافقین برای اینکه راه را باز کنند با عصبانیت مردم را زیر آتش می گرفتند و تعداد زیادی از مردم به شهادت رسیدند. هنگامی که مسدود شدن جاده تشدید شد. نیروهای پاسدار در ستاد قرارگاه نجف و سپاه چهارم و بسیجی های داخل شهر را با تجهیز سلاح و مهمات به سمت اسلام آباد به حرکت درآوردیم و با این اقدام هر چند آن شب این نیروها به درگیری نزدیک با منافقین نرسیدند. دو جاده کوزران بسمت کرند غرب و به ویژه کرمانشاه به طرف اسلام آباد مسدود شد.

نیروها و رزمندگان ایرانی چگونه به منافقین رسیدند؟
نیروهای ستادی قرارگاه نجف و سپاه چهارم در کنار نیروهایی که از اردوگاه لشکر ویژه پاسداران و لشکر انصارالحسین (ع) و تیپ قائم سمنان آرایش پدافندی گرفته بودند، مستقر شدیم. آن شب بیش از دو هزار سلاح آرپی جی و کلاشینکف توسط مرحوم مالکیان مسئول تدارکات سپاه چهارم و آقای جان محمد مسئول لجستیک غرب بین نیروهای پاسدار و بسیجی های کرمانشاه توزیع و به سمت اسلام آباد اعزام شدند.

درگیری یگان های خودی با منافقین در کجا صورت گرفت؟
اولین درگیری سازمان یافته با منافقین توسط یک گردان از سپاه بدر در گردنه حسن آباد رخ داد که در حدود سه الی چهار ساعت طول کشید. نقش سپاه بدر در این رویارویی بسیار مهم بود چراکه عملیات آنها موجب تأخیر در حرکت منافقین شد و به ما فرصت داد که نیروهای بیشتری را در این محور ساماندهی کنیم. این گردان مأموریت حرکت به سمت مهران را داشت که با منافقین در آن گردنه درگیر می شود و حدود 40 نفر از نیروهای عراقی سپاه بدر نیز در این درگیری شهید شدند. لشکر ویژه پاسداران و لشکر انصارالحسین (ع) همدان و تیپ قائم سمنان با تعدادی نیرو که قبل از چهار زبر مستقر کرده بودند در برابر منافقین آرایش تدافعی گرفتند.
منافقین ساعت 16 بعداز ظهر سوم مرداد از سرپل ذهاب بسمت کرند غرب حرکت کردند و ساعت 17 بعدازظهر همان روز خبر آمد که کرند غرب سقوط کرد. در صورتیکه موفق می شدند با همان سرعت پیشروی کند، ساعت 19 شب وارد کرمانشاه می شدند و حدود ساعت 24 شب در پشت ارتفاعات چهار زبر در 38 کیلومتری کرمانشاه متوقف شدند.

ساماندهی نیروهای منافقین برای این عملیات چگونه بود؟
منافقین از چند ماه قبل از سراسر دنیا به ویژه اروپا و برخی از نقاط داخل کشور فراخوان نیرو داشتند. آنها تلاش زیادی کردند تا از بین اسیران ایرانی در عراق نیرو جذب کنند. آنها از چند ماه قبل سازماندهی خود را برای یک عملیات بزرگ با هدف براندازی نظام و برای رسیدن به تهران انجام داده بودند. البته براساس اسنادی که در عملیات مرصاد بدست آمد در غالب تیپ و لشکر انجام داده بودند.
منافقین به مدرن ترین تجهیزات مجهز شده بودند. آن ها صدام را متقاعد کرده بودند که شرایط فروپاشی ایران فراهم شده و اگر تجهیزات و تسلیحات مورد نیاز را برای آنها فراهم کند می توانند این کار را انجام دهند. البته نیروهای رزمی منافقین هم به لحاظ روانی متقاعد شده بودند که همه شرایط فروپاشی بعد از پذیرش قطعنامه و همراهی مردم ایران در مسیر حرکت وجود دارد.

نکته دیگر اینکه منافقین با ادعاهای بسیار که دائماً درحال آموزش نظامی بوده اند، اما واقعیت صحنه نبرد نشان داد که چنین ادعاهایی اساساً صحت ندارد. زیرا آنها تنها با اتکاء به جاده و در قالب ستون های طولانی با فواصل غیراصولی عملیات خود را شروع کردند و از تأمین جناحین و ارتفاعات سرکوب کاملاً غافل بودند و این نیز لطف خداوند متعال بود که آنها دست به چنین حرکت احمقانه ای زدند و نهایتاً بدست رزمندگان اسلام روی جاده متحمل تلفات کمرشکنی شدند.

آیا از این عملیات خاطره ای دارید؟
یکی از خاطرات کیفیت خبر دادن های اولیه تک منافقین به شهید شوشتری فرمانده غرب و قرارگاه نجف و واکنش های ایشان است. این مواردی را که عرض می کنم در جهت حفظ خاطرات آن دوران است، شهید نور علی شوشتری در منطقه جنوب بود. بلافاصله با شهید شوشتری فرمانده قرارگاه نجف که در قرارگاه نوح" حضرت یونس" در منطقه جنوب جبهه آبادان برای کمک به دفع تجاوز عراق در جنوب رفته بود، تماس گرفتم. به ایشان گفتم؛ آقای همتی فرمانده کرند غرب می گوید عراقی ها به سمت کرند در حال پیشروی هستند و احتمال سقوط کرند غرب وجود دارد. ایشان تعجب کرد و با تندی به بنده گفت؛ "حواست هست چی می گوئید، کرند غرب چه ارزش نظامی برای عراق دارد، گفتند؛ امکان ندارد، اشتباه می کنید. دشمن به کرند کاری ندارد و هدف خاصی آن جا ندارد، بروید و مطمئن شوید. "
دو هفته قبل از شهادت شهید شوشتری در محل کار ایشان که جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه بود در جلسه که بنده و تعدادی از دوستان برای کمک به کنگره شهدای خراسان دعوت شده

نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط اخبار کشور در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.
آخرین خبر
پربازدید